در طی این سالها شاهد این بودیم که اسطورههای جوان باشگاه، هدایت تیم را به دست گرفتند و معمولا ناکام بودند. کلارنس سیدورف و فیلیپ اینزاگی در میلان راه به جایی نبردند و این تیم نتوانست روند روزهای خوشی که با آنچلوتی و الگری تجربه کرده بود را ادامه دهد. لمپارد هم هفته قبل از چلسی اخراج شد؛ مربی که جو این تیم و هوادارانش را به خوبی میشناخت اما عدم تجربه کافی باعث بروز مشکلاتی شد: از بازیکنان جوان انتظار چیزی بیش از توانشان را میخواست آنهم در لیگ فشرده و فیزیکی انگلیس و در یکی از حساسترین فصول اخیر. اشتباهی که منجر به افسردگی و بیانگیزگی بازیکنان و عدم کسب نتیجه شد.
سولشر نیز موقعیت صدرنشینی را با شکست مقابل شفیلد از دست داد. مربی که ابتدا قرار بود به صورت موقت، پس از اخراج مورینیو سکان تیم را به دست گیرد اما نتایج درخشانش باعث ثبت قرارداد دائمی شد. اما او نیز توان هدایت باشگاهی به این عظمت را نتوانسته است داشته باشد. او پس از مصدومیت شدید و کنارگذاشتن فوتبال، سه سال در آکادمی منچستریونایتد فعالیت کرد و پس از آن هدایت کاردیف و مولده را بر عهده گرفت، تیمهایی که تجربه خوبی بودند اما برای هدایت منچستر کافی نبودند. در بین اعضای فضای مجازی معروف است که سولشر تا زمانی که در معرض اخراج قرار نگیرد، منچستر خوب بازی نمیکند. حرفی که پر بیراه نیست زیرا سولشر با انتخاب هری مگوایر که تازه به این تیم ملحق شده بود به عنوان کاپیتان؛ نشان داد که از اصول روانشناسی و رهبری آگاهی ندارد، آنهم در تیمی که فرگوسن برای تمام وجوهش برنامه داشته است و در انتخاب کاپیتان نیز اصول بسیاری را رعایت کرده است. لمپارد هم با انتخاب سیلوا تازه وارد به عنوان کاپیتان در یکی از بازیها، این اشتباه را تکرار کرد.
پیرلو نیز نتوانسته است تاکتیک مشخصی را در یوونتوس به کار ببندد و در جذب بازیکن نیز ضعیف عمل کرده است و هافبکها نمیتوانند توپ را به رونالدو برسانند.
گواردیولا و زیدان، نمونههای معدودی از موفقیت در قدم اول هستند. زیدان در زمانی که آنچلوتی سرمربیش بود از وی دروس زیادی فرا گرفت و دستیار مورینیو و آنچلوتی بود و سرمربی تیم دوم رئال. گواردیولا نیز محصول لاماسیا و تفکر هلندی بود و زیر نظر مربیانی مانند کرایوف و فن خال بازی کرد و او نیز مربی تیم دوم بارسا بود.
با بررسی زندگی فوتبالی سرمربیان بزرگ؛ تجربه زیاد پیش از پیوستن به تیمهای بسیار مطرح مشخص است. فرگوسن مطالعات بسیاری داشته است و در تیمهای کوچک فعالیتهای بسیاری داشت و در نهایت در لیگ اسکاتلند با تیم آبردین، قهرمان یوفا شد و سپس راهی انگلیس شد. مورینیو نیز از 16 سالگی در کادر فنی پدرش حضور داشت و هشت سال دستیار سرمربیان بزرگ در تیمهای بزرگ بود و با دیدی باز وارد جرگه سرمربیان شد و حتی پس از دو پیشنهاد در سالهای مختلف از رئال مادرید، در نهایت در مرتبه سوم در سال 2010، پس از ده سال فعالیت بسیار درخشان در قامت سرمربی راهی سانتیاگو برنابئو شد.
تیمهای بزرگ نظیر یک اتوبوس هستند و کسی که هدایتش را برعهده میگیرد باید تجربه زیادی داشته باشد تا بتواند هم محیط بیرون هم داخل را به خوبی کنترل کند، وگرنه سقوط در دره در انتظارشان است.
گزارش: سید مهدی داودی